برای دانلود رایکان در سایت عضو شوید

دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز

پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، وارد راهی میشود که جز تباهی ثمری ندارد روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که ...

دانلود رمان به تلخی شیرین pdf مریم محرمی

شیرین داستان زندگی عاشقانه‌ی خود را با یک بازی بچه گانه شروع می‌کند که استارتش از کودکیش خورده است، در کشمکش عشق و لجبازی عیار عشق واقعی سنجیده می شود، اما وقتی برای غیرتی کردن علی از فرد نالایقی به اسم کامران استفاده می‌کند که با شکل گرفتن ماجراهایی دنیایش را به برزخ می‌کشاند …

دانلود رمان به عشقت اسیرم آیلار pdf آزاده امانی

آیلار آتشین یه دختر با اعتماد به نفس خیلی زیاد و به شدت قدرت طلب برای اینکه بیکار نمونه نصف سهام یه شرکت نرم افرازی رو می‌خره و بدون اینکه خودش و سهام دار معرفی کنه به عنوان نماینده صاحب سهام وارد شرکت می‌شه؛ اما صاحب شرکت که از این فروش سهام شریکش اطلاعی نداشته آیلار و به عنوان نماینده قبول نداره و سعی داره هر طور شده اخراجش کنه و با سهامدار اصلی مذاکره کنه، همین موضوع هم باعث بحث و مشاجره و یا حتی تلافی بینشون می‌شه

دانلود رمان با سقوط دست های ما pdf زینب ایلخانی

شيدا بعد از مرگ مادرش با ناپدری مهربان خود به نام بهادر زندگی می‌کند، بهادر برادری به نام بهزاد دارد که اهل دعوا و لات بازی است، شيدا و بهزاد عاشق هم شده و ازدواج مي كنند! اما این ازدواج سختی های فراوانی به خصوص برای شیدا به همراه خود می‌آورد و …

دانلود رمان آیه های سیاه pdf (جلد دوم رمان داغ) سحر ممبنی

با کنجکاوی محبوبه و سهراب گذشته شخصیت های داستان برملا می‌شود و چگونه و چرا کنار هم قرار گرفتند، مادر سهراب مخالف محبوبه می‌شود و او نیز عزیزیترین فرد زندگی اش را از دست می‌دهد و برای پیدا کردن او قید ازدواجش را میزند

دانلود رمان آخرین بت pdf فاطمه زایری

قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشـیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از تقدیر پس بگیرد، در حالی‌ که ردپـای سرگرد امیرمهدی رَها، بر برف‌های خونین، جا مانده و برچسب “پلیس خاطی” هر لحظه بیشتر به این نام وصل می‌شود؛ به نام مردی که یک‌روزی در گذشته بوی نان گرم می‌داد و حالا مدت‌هاست که کنـج سلول انفرادی‌اش، بوی خونِ آدمیزاد می‌دهد! اما حنا به این مرد باور دارد، باوری از جنس ایمان …