ژانر‌ها: دانلود رمان معمایی

دانلود رمان عیان pdf آذر اول

سها بنابر دلایلی مجبور می‌شود برخـلاف میلش از عشـقش (هاتـف) دل بریده و با فردی دیـگر ازدواج کند ولی دسـت سرنوشت او را دوبـاره سر راه هاتـف قرار می‌دهد و اکنون همـسر اوست ولی ...

دانلود رمان سوژه pdf ملیکا شاهوردی

با وجود مخـالفت های زیاد، مادرِ جـیران تصمیم به ازدواج با صاحبکار خود یاشار می‌گیرد؛ اما درست ده دقیقه بعد از عقد در جشن عروسی اش و درست جلوی چشمان جیران خودکشی می‌کند! با ورود امیر بهادر پرده از رازهای گذشته برداشته و جیران متوجه می‌شود که ازدواج مادرش با یاـشار، یک تله بـرای گیر افتادن خـودش است، رازهایـی که به مرور برملا می‌شود و . . .

دانلود رمان نامشروع pdf غزل ریاحی

نامشروع روایت زندگی جانان است ‌‌. جانـانی که در مهمانی یکی از دوستانش توسط فردی ناشناس مورد تجاوز قرار می گیرد و این در حالیست که فقط چند هفته به عروسیش مانده است . زمانی همه چیز خراب می شود که متوجه بارداریش می شـود و این تازه اغاز ماجراست ...

دانلود رمان طواف خورشید pdf از ساناز زینعلی

خورشید زن جوان نویسنده ست که به تازگی از همسرش جدا شده اما به خاطر مهریه و نفقه ای که شوهرش نمیپردازه باهاش درگیره.تصمیم میگیره بره سراغ سهیل که گذشته مشترکی باهم داشتن تا سهیل وکالتش رو برای مهریه به عهده بگیره اما بخاطر گذشته خجالت میکشه باهاش روبرو بشه تا اینکه اتفاق تلخی براش میفته و مجبور میشه سهیل رو خبر کنه ..سهیلی که ازدواج اشتباهش رو از چشم خورشید میبینه..

دانلود رمان سایه سرخ PDF از ماریا

رستا بعد مرگ نامزدش، در روز عروسیش دچار افسردگی شدیدی میشود، پدرش برای بهبودی رستا مجبورش میکند با امین ازدواج کند! اکنون خبر ندارد امین با سواستفاده از محبت رستا، از او چک و سفته گرفته تا ...!

دانلود رمان رقصی چنین میان میانه میدانم ارزوست pdf از ساناززینعلی

طوباسادات، دختر یازده ساله‌ی آسد صادق حلاجی، بخاطر اذیت و آزار شوهر مادرش نیمه‌شب پناهنده می‌شود خانه ی تاجر بزرگ شمرون که به بزرگی و جوان‌مردی شهره‌ست و می‌شود کنیز مخصوص زن بیمار او و هم‌بازی پدیده، دختر یکی‌یک‌دانه‌ٔ حاجی‌بابا. طوبی‌سادات تا احساس امنیت می‌کند، دست دشمنی روزگار، از دیوار بلند خانه‌باغ شمرون می‌گذرد و حیاط بهاری خونه‌باغ را خزان می‌کند ...

دانلود رمان تشنج pdf عطیه حسینی

زنی محکوم به سنگسار می‌شود. همان زمانی که قلبش چون ماهیِ از آب پریده در سینه‌اش جست‌وخیز می‌کند، همان زمانـی که گلویش از خوف خشکیده است و نفسش برای دخول و خروج تضرع می‌کند، به سمت گودال کشیده می‌شود. دخترانش، شاهد آخرین آبی‌اند که او نوش می‌کند؛ پسرش، آن واله‌ی سینه سوخته، کلوخ و سنگ در دست می‌گیرد تا نفس‌بُر مادرش شود و همسرش، شاید او بیش از حد متحمل زجـر شده که رحم را به بی‌رحمی می‌فروشد و فواره‌ی خشم از چشمانش زبانه می‌کشد! سرگذشت چگونه گذشت که جوهر قلم زندگی زن، در این نقطه از صفحه خشکید؟ جوهر هفت رنگ دفترچه‌ی حیات سایرین، قرار است چه چیزی را بِنِگارد و چگونه بی‌نم شود؟