دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز

دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز

ژانر : -

پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، وارد راهی میشود که جز تباهی ثمری ندارد روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که ...

  • کیفیت PDF
  • مدت زمان 3038

دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز رایگان

ژانر : دانلود رمان اجتماعی – دانلود رمان عاشقانه

به سالن اصلی که برگشتیم جمعیت به قوت خود باقی ولی پراکنده بودند. _بریم از میزبان خداحافظی کنم. _اه… بریم خونه؟ بودیم حالا، سر شبه! پلک زد انگار وزوز مگسی مزاحم استراحتش باشد. چاره ای نداشتم وقت رفتن بود. از خانم قوانلو خداحافظی کردیم و نرسیده به پله ها، دکتر خودش را دوان دوان به ما رساند. حضور مرا فراموش کرده بود یا هر چه بود. -فرهاد صبر کن. فرهاد سمتش برگشت و سرش را به علامت سؤالی تکان داد. نگفتم بهت یعنی وقت نشد. ببین، شاهرخ دو روز پیش رسید ایران. شاهرخ هر کسی بود باعث

دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز

لرزش گوشه چشم فرهاد شد. یک پله بالاتر رفت. _دو روزه که ایرانه؟ تا رسید رفت تبریز فکر کنم فردا برگرده تهران. متفکر سرش را تکان داد. _به من زنگ نزد، ایرج‌. _گیر بود مادربزرگش کسالت داشت. میاد، گفت نمی‌خواد مزاحمت بشه شنیده که اوضاعت یه کم… اخم کرده نگاهی به من انداخت. _می‌خوایین من برم توی ماشین منتظر باشم؟ بازویم را گرفت. _نه باهم می‌ریم. سر چرخاند رو به ایرج. _بهش بگو بیاد عمارت تا ندادم اخت‌ش کنن مرتیکه جوالق رو. پایین پله ها، سوییچ ماشین را از خدمه گرفت. در ماشین را برایش باز

کردند کسی هم در را برای من باز کرد. فرهاد گاز داد و از باغ خارج شدیم، سکوتش مرا به ترس می انداخت. _داریم میریم خونه؟ _بله. _چرا من حس می‌کنم شما عصبانی هستین؟ -رفتن خونه باعث ترست شده؟وقتی جواب سؤالم را نمی‌داد می‌فهمیدم حسم درست خبر داده. از خیابان های پر نور می گذشتیم و ترافیکی که حتی در این وقت از شب دست از سر شهر برنمی‌داشت. پشت چراغ زنان، گردو فروش، بچه های کار! _کاش از این گردوها می‌خریدیما. _حواسم به خاطر شاهرخ پرت شد فراموش کردم که با شما یک صحبت جدی دارم …

دانلود رمان شاه خشت pdf پاییز

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(