دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ pdf مهدیه افشار

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ pdf مهدیه افشار

ژانر : -

سرمه آقاخانی دختری که بـعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوبـاره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسـه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونـه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسـر بدی افتاده... میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت می‌کنه، اصلا اون چـیزی نیست که نشـون می‌ده. نه یک جنتلمن نه یک مرد قانونمـند. میراث قجری، مردی که دو چهره و دو زندگی داره! ورود این شازده قـجری به زندگی تکراری سرمه نظم و آرامشـش رو بهم می‌زنه و...

  • کیفیت pdf
  • مدت زمان 1638

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ pdf مهدیه افشار بدون سانسور

گوشه ای از رمان مهدیه افشار به نام به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ :

-سرمه آقاخانی بیست و چهار ساله فوق دیپلم حسابداری بعد از ورشکستگی خانواده اش بیزینس خانوادگی رو تو وسعت کمتری دست گرفته و سعی داره جای خودش رو توی تجارت پیدا کنه. نگاه خیره میراث رو مردی بود که محتویات پرونده‌ اطلاعاتی سرمه آقاخانی را برایش بازگو می‌کرد: برادرش تو درگیری با طلبکارا چاقو خورد و مرد پدرش هم بعد از مرگ برادرش سکته کرد و زمین گیر شد. سلمان منتظر نماند که رئیس بی رحمش برای شرایط دختر دلسوزی کند سر به زیر ادامه‌ی جملات را خواند.

-خانواده‌ پدری رهاشون کردن عملا هیچکس پشتش نیست برای ثابت کردن خودش مجبوره به هر کاری تن بده‌ پاهایش را رو میز انداخته و کاملا به صندلی ریاستش تکیه زده بود خیره به عکس دختر که در دستش بود، با شیطنت زمزمه کرد: از زندگی خصوصیش چی؟ چیزی می‌دونی؟ دوست پسر نامزد؟ شوهر؟ داره یا نه؟ سلمان به راحتی فکر رئیسش را خواند. این مرد اصلا زن‌ها را داخل آدم حساب نمی‌کرد مگر برای خودش! -نه آقا، نامزد داشته که بعداز ورشکستگی پدرش، ترکش کرده. میراث سری به تاسف تکان داد: واقعا آدم بی‌ لیاقتی بود چطور دلش اومده همچین داف نچرالی رو ول کنه؟

نچ نچی کرد و سلمان لبش را محکم روهم فشار داد تا چیزی نگوید میراث پک عمیقی به سیگارش زد و خیره به عکسهای دختر کنار استخر نیشخند زد: برگردیم سر مشکل خودمون به نظرت این دختر اونقدری مستاصل هست که پیشنهاد مارو به سرعت قبول کنه؟ نه حوصله‌ی ناز و اداشو دارم نه وقتشو شيخ ناصر داره فشار می‌آره باید خیلی زود جنساشو براش بفرستیم. دود سیگارش را توی صورت سلمان فوت کرد و منتظر جواب سوالش ماند. سلمان کمی فکر کرد. در تمام این سال‌ها کار کردن با میراث فهمیده بود او از چه چیزی بدش می‌آید. حرفی که نتواند به آن تکیه کندو کارهایش را پیش ببرد. لبش را با زبان تر کرد و محتاط گفت نمی‌دونم آقا میگم داوودی مزه‌ی دهن دختره رو بفهمه …

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ از مهدیه افشار

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(