دانلود رمان حوالی چشمهایش توقف ممنوع pdf  فاطمه ایزی

دانلود رمان حوالی چشمهایش توقف ممنوع pdf فاطمه ایزی

ژانر :

تانیا دختری مظلوم و با ظاهری دوسـت داشتنی و زیبا است که طبق رسـم و رسوم خاندانش باید بعد از مرگ شوهرش کیـان با برادرشوهرش ازدواج کند و ...

  • کیفیت pdf
  • مدت زمان 1126

دانلود رمان حوالی چشمهایش توقف ممنوع pdf فاطمه ایزی رایگان

ژانر :

گوشه ای از رمان حوالی چشمهایش توقف ممنوع فاطمه ایزی :

وارد خانه شدم و با شال خودم را باد زدم. تابستان آمده بود و مثل همیشه گرما را هم همراه خـودش آورده بود. بعد از تعویض لباس هایم به سمت آشپزخانه رفتم. مشماهای خرید را برداشتم و مشغول جابجا کردن آنها شدم. یک بسته گوشت از توی فریزر بیرون گذاشتم تا قرمه سبزی درست کنم. چند تا خیار و گوجه هم برداشـتم تا سالاد شیرازی درست کنم. بعد از شستن گوجه خیارها روی صندلی میز نهارخوری نشستم. همانطور که داشتم خیارها را پوست می گرفتـم به تاریخ امروز فکر کردم. امروز ۷ تیرماه بود.

لبخند تلخی روی لبم نشست. امروز دقیقا سه ماه از ازدواج من و کـیان می گذشت. چقدر آن روزهای اول زندگیمان خوش می گذشت. فقط من بودمو کیان و خروار خروار عاشقانگی. آه عمیقی کشیدم اما حالا کیان آنقدر توی کار غرق شده که اصلا انگار مرا نمی بیند. با احساس خیسی گونه هایم پشت دست هایم را روی گونه هایم کشیـدم. سعی کردم حواس خودم را از این مسئله پرت کنم. بعد از آماده کردن سالاد و خورش قرمه سبزی بلند شدم و برنج را توی قابلـمه ریختم که صدای گوشیم بلند شد.

با سرعت به طرف موبایلم رفتم و با دیدن شماره کیان لبخندی روی لبم نشست. تماس را وصل کردم:-جانم؟ صدای خسته اش توی گوشی پیچید: -سلام. -سلام عزیزم خسته نباشی! بی توجه به حرف من گفت: -تانیادارم میام خونه چیزی لازم نداری بگیرم؟ ذوقم کور شد و گفتم: -نه مرسی بیا. نیشخند! -باشه خداحافظ! پوفی کشیدم و گوشی را روی میز پرت کردم و دوباره وارد آشپزخانه شدم. برنجم را آبکش کردم و بعد از دم کردن آن مشغول مرتب کردن آشپزخانه شدم. برای بار دهم به ساعتم نگاه کردم….

دانلود رمان حوالی چشمهایش توقف ممنوع فاطمه ایزی

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(