دانلود رمان تکاور pdf کلثوم حسینی

دانلود رمان تکاور pdf کلثوم حسینی

ژانر : -

همه چیز از آن شب مرموز و ترسـناک شروع شد، از یک عشق قدیمی تا تباه کردن ثمره آن عشق! آتـشی ‌که به پا شد و قتل‌عامی دردنـاک، پروایی که از دل مهر و محـبت به قعر جهـنم سرد و بی‌روح فرو آمد و مـردی که مردانه ایسـتاد پای عزت او، تقابل نفرت و عواطف میان انبوه دشمنان قسم‌خورده و کینه‌توز . . .

  • کیفیت pdf
  • مدت زمان 1075

دانلود رمان تکاور pdf کلثوم حسینی بدون دستکاری

ژانر : دانلود رمان عاشقانه بدون سانسور

گوشه ای از رمان تکاور کلثوم حسینی :

در و دیوار اتاق قطعاً کابوس وحشتناک شب‌هایش خواهد شد مگر نه اینکه پانزده سال در ناز و نعمت در پر قو بزرگ شده؟! مگر نه اینکه می‌خواست کمکی برای آقاجانش شود آقاجانی که از بچگی قیم خودش و سایه سر مادرش شد. آقا جانی که برخلاف فاصله سنی؛ با ریحانه جوان عقد کرد و حاصل ثمره ازدواج اشان؛ برادر کوچک ترش پوریا می‌بود درست که از خون آقاجانش نبود اما آقاجانش آنقد برایش زحمت می‌کشید و محبت بی ریا همواره نثارش می‌کرد که هیچ وقت طعم ناپدری بودن اش را حتی حس نکرده بود اما حالا.. شک به دلش می‌جهد؛ نکند آقاجانش برای صلاح و جان همکارانش او را قربانی و فدا کند؟

بالاخره پروا یک نفر میبود و همکاران آقاجانش بالای پنجاه نفر؛ که در افشای محموله همگی شان باهم همکاری کرده بودندو با ضبط تمامی محموله به رئیس تبهکاران رسیدند و به دستور سرهنگ جوزانی مافوق آقاجانش؛ سردسته تبهکاران همگی دستگیر شدند. حالا.. حالا اوضاع فرق می‌کند آقاجان باید بین جان او و جان همکارانش یکی را انتخاب کند. پروا می‌ترسید با اینکه به شدت از این گروکشی بیزار بود اما نگران بود که نکند؛ در حین نوجوانی مورد غضب مرد مقابلش قرار گیرد و در نهایت. رعشه وحشت آلودی از تن اش رد می‌شود که از چشم تیزبین مرد دور نمی‌ماند.

اما دخترک به زحمت لب از لب باز کرد: نمی‌خوام اینجا بمونم بذار من برم توروخدا. -می‌تونم یه کاری برات بکنم. پروا به شنیده گوش‌هایش شک دارد که با گیجی و متحیر می‌پرسد. -چه کاری؟ مرد نوک چاقو را از لاله گوش تا بالای چانه خود بالا می‌کشد و با خونسردی لب می‌زند: بابات حتی اگر نیاد زیاد توفیری نداره اما تهش نمی‌تونه جنازه دخترش رو زیارت کنه چون… کف دستش را با هیجان باز و بسته می‌کند. -بمب پودر میشه. پروا با چشم‌های حدقه زده و مردمک بیرون زده سنکوپ می‌کند اما مرد بی‌اهمیت با رضایت از گوشه چشم خیره اش می‌شود. -اگه نمی‌خوای بمب بترکه …

دانلود رمان تکاور از کلثوم حسینی

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(