«دریا تجلی» طراح لباس عروسیست که از لباسهای سپید و مراسمهای ازدواج، خاطرهی خوبی ندارد. او پنجسال پیش، در شب عروسیاش تصمیم به کشتن داماد گرفته و سپیدی لباس عروسش را با خونِ مرد مورد علاقهاش رنگین کرده است! اما هیچچیز آنطور که دریا تصور میکند پیش نمیرود! «یونس» زنده میمانَد و پنج سال بعد، برای فهمیدن دلایل دریا و گرفتن انتقام برمیگردد؛ آنهم درست زمانی که دریا وسطِ یک رابطهی عاشقانه با مرد دیگریست ...
- کیفیت pdf
- مدت زمان 2957
دانلود رمان شلیک به خورشید pdf فاطمه زایری بدون دستکاری اصلی
خلاصه رمان :
با اینکه هنوز یکی دو ساعتی تا زمان رفتن مانده بود، عجله داشت و میخواست به خودش تلقین کند تا چند دقیقـه دیگر از این خانه فرار میکند و خلاص میشود. از هجوم اندوه های بیکران دروغگوی قهاری بود؛ حداقل در دروغ گفتن به خودش کارش حرف نداشت! جمع کردن وسایل اندکش، وقت چندانی نگرفت پنج دقیقهی بعد، زیپ ساک کوچک را کشید و آن را آماده روی تخت گذاشت. نگاهش نومیدانه به سوی ساعت رفت و نومیدانه تر برگشت. زمان با اولج افتاده بود و نمیگذشت. انگار با خودش عهد بسته بود تا خسته اش شلیک به خورشید کند . آنقدر خسته که برود پیش باباطاها و نقطه سر خط این قصه پنج ساله بگذارد و بگوید که دیگر حاضر نیست یک دقیقهی دیگر هم در هوای مسموم این خانه تنفس کند.
بی حوصله روی تخت نشـست و موبایلش را پایین و بالا کرد. بی هدف وارد اینستاگرام شد و شروع کرد به دیدن پست های خودش! زیاد عکس دونفره نمیگذاشت همینها را هم با هزار زحمت از باباطاها مخفی کرده بود. اصلاً اگر او اینستاگرام داشت که هرگز به خودش جسارت منتشر کردن عکسهایش را نمیداد. زیادی محتاط و حواس جمع بود و عاطفه یک اشتباه بزرگ شده بود در احتیاط افراطی اش! عکس های دو نفره صفحه اش را بالا و پایین میکرد که صدای بوق ماشـینی در خانه پیچید.
دانلود رمان شلیک به خورشید pdf فاطمه زایری
موبایل را جمع کرد و به سمت پنجره رفت هنوز پرده را کامل کنار نزده بود که با دیدن مدل و رنگ ماشین درجا خشک شد. گیج لب زد: محراب؟ ماشین او میان ارزش مردمک هایش داخل آمد. طولی نکشید که محراب در را باز کرد و پایش را روی سنگفرش گذاشت. دریا وحشت زده به پنجره چسبید محراب اینجا چه میکرد؟ اصلاً از کجا آدرس این خراب شده را پیدا کرده بود که حالا با این نگاه ناآشنا و غریب همه جا را رصد میکرد ؟ جان از تنش رفت و بی حال روی زمین افتاد. حتى نتوانست به سراغ حسام برود و التماسش کند که جلوی داخل شدن محراب را بگیرد همانجا شکل کشـتی به گل نشسته ای …
دانلود رمان عاشقانه شلیک به خورشید pdf فاطمه زایری
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(