دانلود رمان سارا pdf رویا قاسمی

دانلود رمان سارا pdf رویا قاسمی

ژانر :

سارا دختر 22ساله ایست که در کودکی پدر و مادرش جداشدند، سارا زندگی خوبی را کنار مادرش که مهندس صنایع غذایی درکارخانه شکلات سازیست، میگذراند تا اینکه مادر سارا تصمیم به ازدواج با رییس کارخانه میگیرد و مخالفت سارا هم راه به جایی نمیبرد، مادر او باهوشنگ خان ازدواج میکند، سارا با دیدن برادر هوشنگ خان که 11سال از او بزرگتر و مرد جدی و جنتلمنی است دچار احساسات شدیدی میشود و نمیتواند جلوی پیشروی احساساتش را بگیرد...

  • کیفیت pdf

دانلود رمان سارا pdf رویا قاسمی بدون دستکاری

ژانر : 

گوشه ای از رمان سارا رویا قاسمی :

بوی زیادی خوب شکالت داغ ووانیل رانفس میکشم.نگاه درخشانم روی دستگاه های بزرگی که ازتوی دلشان شکالت های عزیزودوست داشتنی خارج میشود جدانمی شود.همه کارگرهالباس فرم ابی رنگ برتن دارند و روی دهانشان ماسک و بر دستشان دستکش های سفید پوشانده اند. باچشمانم برای شکالت ها الومیترکانم.اب دهان جمع شده ام را که حاصل دیدن شکالت های دوست داشتنیست قورت میدهم!کوله ام راروی دوشم جابه جامیکنم نگاه حسرت زده ام را برمیدارم !

اما طاقت نمیاورم ،نگاهم رادراطراف می چرخانم کسی حواسش به من نیست.از روی دستگاه درحال حرکت شکالتی را برمیدارم و شتابان به سمت دفتر کارمان میروم. همان جا پشت در شکالت را دردهانم میگذارم.ازطعم شیرین و فوق العاده اش چشمانم رامیبندم! زبانم راروی دندانم میکشم تااثرات حاصل ازاین ماده شیرین راپاک کنم.بااستین مانتویم لب ودهانم راپاک میکنم.اگرمامان شکوه مرا ببیند!!!چندضربه به درمیزنم _ بفرمایید داخل. باشتاب در را باز میکنم سالم بلند و پر از انرژی ام لبخند را روی چهره خسته اش می اورد. _ سالم زوداومدی!؟ کوله ام راروی مبل می اندازم میروم ومحکم گونه اش رامیبوسم صورتم رابه گونه اش میجسبانم درحالی که دستانم دورگردنش حلقه شده _ استادمون نیومد! گونه ام رامیبوسد_ ده دقیقه ازکارم مونده بعدش میریم.سرم راتکان میدهم ومیروم وخودم راروی مبل می اندازم هردوپایم راروی میز میگذارم سرش درون لپ تاب است.

_ ازپایان نامه ات چه خبر؟ _ خبرای خوب خوب… نگاهش که روی پاهای هوارشده ام روی میز می افتداخم میکند _ چندباربگم…. نمیگذارم ادامه دهد،پاهایم رابرمیدارم _ چشم! وچشمانم رادرکاسه میچرخانم! _ اونطوری هم نکن چشمات وواسم بدم میاد! سرم راکج میکنم _ چشم! چشم غره ای برایم میرود ومیخندم.لب تابش رامیبندد،میزش رامرتب میکندوکیفش رابرمیدارم،کوله ام رامیگیرم ومیرویم. لیوان نوشابه ام راسرمیکشم درحالی که ازگازموجوددرنوشابه دماغم به سوزش می افتد می گویم _ مامان یه فکری واسه ماشین اخرین سیستممون بکن توروخدا

دانلود رمان سارا از رویا قاسمی

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(