دانلود رمان حنای بی رنگ pdf فاطمه سالاری

دانلود رمان حنای بی رنگ pdf فاطمه سالاری

ژانر :

دختری نابینا به نام حنا که با پدر و نامادری اش زندگی میکند، دریای آرام زندگی اش ناگاه طوفانی می شود و پدرش فوت میکند، همسر پدرش او را به مردی غریبه می فروشد و بعد از دو هفته اسارت در چنگ آن مرد، زخمی در خیابان رها می شود، خانواده رستگار او را پیدا و رسما دختر آن خانواده می شود، اما پس از مدتی حنا متوجه بارداری خود می شود و …

  • کیفیت pdf
  • مدت زمان 989

دانلود رمان حنای بی رنگ pdf فاطمه سالاری بدون سانسور

ژانر : دانلود رمان عاشقانه

قسمتی از رمان حنای بی رنگ از فاطمه سالاری :

نسیم سرد هوا به جسم زخمی ام می وزید و لرز رو بر تک تک اندام هایم هدیه می کرد.درکی از زمان و مکان نداشتم، حتی نمی دونستم الان روزه یا شب!خیلی وقت بود تاریخ و ساعت رو از یاد برده بودم، اما تا جایی که ذهنم یاری می کرد، الان باید فصل تابستان می بود.پس این سرمای استخوان سوز، چی از جسم نحیف من می خواست؟سعی کردم بیشتر در خودم جمع بشم تا شاید کمی از این سرما در امان باشم، اما تلاش بیهوده ای بود.

نفسم رو بیرون دادم، اما وقتی قفسه سینه ام از درد تیر کشید از کارم پیشمون شدم، حتی دیگه اجازه ی نفس کشیدن هم نداشتم. اشک آروم از گوشه ی چشمم پایین آمد و احتمالا روی زمین سفت و سرد زیر بدنم چکید. شاید همین عذاب، همین دردها، درد مردن بود؟ شاید قرار بود بعد از تحمل این دردها به اون دنیا پیش بابا و مامان برم؟دل پر از دردم کمی شاد شد و لبخند کوچکی روی لبهای خشک و ترک خورده ام نشست. «وقتی به اون دنیا رفتم شکایت همه ی بنده های نامهربونش رو به خدا می کنم، تمام زخم های تنم رو هم شاهد حرف هام می گیرم.»

سرفه ای کردم، درد پهلو و سینه ام با هم به سراغم اومدند. خواستم دستم رو روی پهلوم بذارم که درد طاقت فرسایی توی کتفم پیچید، اشک از چشم هام سرازیر شد و ناله های ضعیف از دهنم خارج شد.«خدایا خودت شاهدی؟ من رو میبینی؟ دارم تقاص کدوم گناه نکرده ام رو پس میدم؟ پس چرا از دنیا راحتم نمی کنی؟»نمیدونم بعد اون همه کتک من رو کجا آوردند! در اطرافم…

دانلود رمان حنای بی رنگ از فاطمه سالاری

  • باکس دانلود
  • رمان های مشابه
  • دیدگاه ها0

افزودن دیدگاه

هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(